۴-۶-۲ علت پیدایی پدیده خود، خودپنداره و عزت نفس

 

دلیل عمده ی ایجادخود ، خودپنداره و عزت نفس را باید در رابطه با جامعه اش به خصوص در دوران بر اهمیت کودکی و نوجوانی جست وجو کرد . این رابطه را می توان به چند نوع بیان کرد که عبارتند از :

 

الف . واکنش دیگران :

 

مهم ترین منشأ پدید آمدن خودپنداره و عزت نفس رفتار و واکنش دیگران نسبت به فرد به خصوص کودک است . این را نظریه ی « آینه ی خود نما » می‌نامند . نظریه ی مذکور معتقد است که برای دیدن خود به واکنش دیگران توجه کرده ، تصویر خود را در آن واکنش ها می‌بینیم .

 

ب . مقایسه با دیگران :

 

به تدریج که کودک رشد می‌کند خود را با دیگران مانند برادر ، خواهر ، دوستان ، همسالان و … مقایسه می‌کند . این مقایسه یکی از منابع اصلی ایجاد خودپنداره و عزت نفس در کودکان است .

 

ج . همانندسازی با الگوها

 

کودک با برخی از افراد مهم زندگی خود همانندسازی کرده آنان را به عنوان مدل با الگوی رفتاری خود برمی گزیند ، آن ها را می ستاید و میل دارد آنان شود . والدین ، معلمان ، مربیان مهم ترین این الگوها هستند .

 

د . نیاز به احساس ارزش و عزت نفس :

 

همراهآن در انسان به وجود می‌آید که برای نگهداری سلامت روانی و حتی تکامل وجودی او بسیار ضروری است و معمولا اگربر این نیاز خللی وارد شود، احساس حقارت و خودبزرگ بینی در فرد ایجاد می شود .

 

به نظر می‌رسد که افراد در نتیجه ی تجارب اولیه ، خودپنداره ای می‌سازند که برای حفظ و افزایش عزت نفس آن ها خوب است یا خوب نیست . شواهد زیادی وجود دارد که افراد با عزت نفس بالا خودپنداره ی متمایزی دارند( کمبل [۵۵]، ۱۹۹۰ مارکوس [۵۶]و نوریوس[۵۷] ، ۱۹۸۶ ، نقل از فرانکن ) .

 

۵-۶-۲ تغییرات در خودپنداره و عزت نفس در نوجوانی

 

در دوره ی نوجوانی افراد سعی می‌کنند شواهدی پیدا کنند که خودنگاره ی آنان را به خودشان نشان دهد . وقتی که نوجوان از خود می پرسد : « آیا من آدم شایسته ای هستم ؟ » « آیا فردی جذاب هستم ؟ » در واقع تلاش می‌کند درک و دریافتی از خود به دست آورد و احساسات و باورهای خود را در تجارب آتی کامل تر کند . همین طور نوجوان سعی می‌کند خود آرمانی خویش را با دیگران مقایسه کند ( لطف آبادی ، ۱۳۷۹ ) .واقعیت این است که هم خودنگاره و هم عزت نفس و هم هویت فرد ، همیشه و به خصوص در نوجوانی در حال تغییر و گسترش است .

 

۶-۶-۲ دیدگاه نظریه پردازان درباره عزت نفس

 

تئوری شخصیتی ادلر جزء مباحثی از روانشناسی است که اختصاصا به عزت نفس می پردازد و آن را به عنوان یک متغیر بانفوذ و با اهمیت عنوان می کند ( اسمیت ، ۱۹۸۷ ) . شیوه ی زندگی ترکیبی مشخص و منحصر به فرد از انگیزه ها ، خصلت ها ، علایق و ارزش‌ها است که درهر عملی که فرد انجام می‌دهد ، متجلی می شود که تعیین کننده ی نحوه ای اندیشیدن ، آموختن و رفتار کردن است . ‌بنابرین‏ ، این طرح از پیش تعیین شده که زیربنای تمام زندگی روانی را تشکیل می‌دهد و تمام رفتار فرد از آن نشأت می‌گیرد . در سال های نخست زندگی فراهم می شود که نقطه ی عطف آن بر نحوه ی کیفیت روابط والدین ‌و کودک استوار می‌گردد .( منصور ، ۱۳۷۹ ) .

 

۷-۶-۲ چهار عامل مهم در تحول عزت نفس کودک از نظر کوپر اسمیت:

 

الف . ارزشی که کودک از سوی دیگران ، از طریق ابراز مهر و محبت ، تحسین و توجه دریافت می‌کند .

 

ب . تجربه همراه با موفقیت کودک ، مقام یا موقعیتی که خودش را درارتباط با محیط می بیند .

 

ج . تعریف شخصی کودک از موفقیت یا شکست .

 

د . شیوه ی کودک در ارتباط با بازحورد منفی یا انتقاد .

 

۸-۶-۲ کنترل خود و عزت نفس

 

به نظر می‌رسد که کنترل خود به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم با عزت نفس مرتبط است . اول اینکه کودکی که توانایی سازمان و جهت دهی فعالیت ها و ابراز عواطفش را دارد ممکن است احساس شایستگی و صلاحیت بیشتری کند . دوم اینکه کودکی که رفتارهایش را از نظر اجتماع به نحو قابل قبولی انجام می‌دهد احتمالا تأیید وتوجه بیشتری از سوی دیگران دریافت می‌کند . در واقع مطالعات نشان می‌دهد که کودکان برخوردار از عزت نفس بالا هم احساس سودمندی فردی بهتر و هم احساس کنترل بیشتری می‌کند . در دوره ی نوجوانی سطح عزت نفس نیز تغییر می‌کند ، عزت نفس فقط هنگام انتقال از یک مقطع تحصیلی به مقطع دیگر به طور موقتی کاهش می‌یابد ، و غیر از این مورد در اغلب نوجوانان افزایش می‌یابد . این افزایش مستمر در عزت نفس ، دلیل دیگری است که پژوهشگران جدید این فرض را که نوجوانی دوره ی آشوب هیجان است ، زیر سوال می‌برند . برخلاف آنچه تصور می شود ، در اغلب افراد نوجوان شدن به غرور و اعتماد به نفس می‌ انجامد .( پاورز [۵۸]، هاسر و کیلنر [۵۹]، ۱۹۸۹ ، به نقل از لورا برک ، ۱۳۸۳ ) .

 

۹-۶-۲ رابطه بین منبع کنترل و عزت نفس

 

یکی از مفاهیم ویژه و پر اهمیت در نظریه ی یادگیری اجتماعی راتر منبع یا مکان کنترل است این مفهوم دارای دو بعد کنترل درونی و بیرونی است . بنابر فرضیات راتر افرادی که دارای کنترل بیرونی هستند دارای ادراک مثبت یا منفی از حوادث و رویدادهایی هستند که ارتباطی با رفتار فرد ندارد و تحت کنترل فردی است . افراد دارای منبع کنترل درونی معتقدند که رویدادهای مثبت زندگی در نتیجه ی طرح ریزی دقیق و کوشش پیگیر خود آنان به دست می‌آید لذا برای اعمال و رفتار و پیامدهای ناشی از آن قبول مسئولیت می‌کنند.

 

۱۰-۶-۲ تاثیر گروه همسالان بر عزت نفس کودکان و نوجوانان

 

همسالان از راه های خاصی در شکل گیری شخصیت ، رفتار اجتماعی ، نظام ارزشی و نحوه نگرش های یکدیگر دخالت دارند . کودکان از طریق سرمشق گیری و سرمشق دهی ‌در مورد اعمالی که قابل تقلید است و با ارزشیابی فعالیت های یکدیگر و بازخوردی که به یکدیگر می‌دهند در همدیگر تاثیر می گدارند . کودکان بسیاری از مهارت های اجتماعی را از طریق کنش متقابل به دست می آورند آن ها می آموزند که چگونه چیزی بدهند و چیزی بگیرند . در فعالیت دسته جمعی شرکت از جنب و جوش دیگران لذت می‌برند احساس دیگران را درک کنند تونایی های خود را ارزیابی کنند اعتماد به نفس نمایند به تدریج از خانواده مستقل شوند و سرانجام با جامعه سازگار شوند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...